خلاصه کتاب:
داستان دربارهی خانم معلمیست که به یکی از دانشآموزانش علاقهمند میشود. رابطهای میان آنها شکل میگیرد و در پی اتفاقاتی، مجبور به ازدواج میشوند.
خلاصه کتاب:
آی نور دختر نویسنده ای که با شخصیت های کتاب هایش زندگی می کند شخصیتی را خلق می کند که آن را در وجود استادش می یابد... آی نور در پس اتفاق وحشتناکی که برایش رخ داده اشک و غم مهمان دل و جانش شده و مادرش را نگرانکرده .... آرمان پسر حاج مطیب به دنبال تصاحب آی نور و ماجرایی که با رسیدن به موقع استاد فروتن، ناکام می ماند و ...
خلاصه کتاب:
قومی هست به اسم ضمیر که در این قوم قوانین خاص و منحصر به خود خان و عشیره ی قوم هست این قوم به دو دسته ضمیرچی بالا و ضمیرچی دور تقسیم شدن و بزرگ این قوم زنی به اسم خان خاتون هست. قوانین این قوم باعث هزاران اتفاق شده مثل،فرار، عروس کُشون، قتل، زنا، کودک همسری، خون بس، عشق های ممنوعه، کینه های چندصد ساله و....و... جامعه مدرن امروز هم حتی این قوانینو تغییر ندادن و سرنوشت همچنان کارکترها رو به بازی قوانین ضمیر می گیره.
خلاصه کتاب:
آیدا و ژیوان از کودکی عاشق هم بودند، اما یک حادثه تلخ همهچیز را برهم زد. حالا ژیوان مجبور است او را تنها مثل یک خواهر ببیند در حالی که قلبش حقیقت دیگری فریاد میزند. آیدا با تمام وجود تلاش میکند عشق دیرینشن را به یاد ژیوان بیاورد، اما هر بار پس زده میشود و طرد شدن از طرف او، درد و ناامیدی را بر دلش مینشاند.
ورود حسام دیوار سرد قلب ژیوان را میشکند و آتش عشق خاموششده را دوباره شعلهور میکند، اما این تازه آغاز ماجراست.
چرا که با حضور فرید، آیدا ناخواسته به دنیای خطرناکترین باند خلافکاری ایران کشیده میشود؛ جایی که عشق، زندگی و مرگ در خطی باریک با هم تلاقی میکنند و هر تصمیم میتواند سرنوشت همهچیز را تغییر دهد… در این رمان شاهد رسیدن به بلوغ فکری یک زوج خواهیم بود
خلاصه کتاب:
از لحظه ای که مدی دو ماه پیش به کلاس من منتقل شد اون رو میخواستم اون خوشگل و با شکوهه و خب سنشم قانونیه و بی گناه و معصوم به نظر میرسه ولی همه چیز اون منو آزار میدن...
خلاصه کتاب:
امیرحسین دانشجویِ رشتهٔ پزشکیه که یک خاطره و کنجکاویِ بعد از اون باعث میشه که بخواد نسبت به دنیای ماورا بیشتر بدونه.
حتی اگه بلد اینکار هم باشی سرنوشت خوبی در انتظارت نیست، چه برسه به اینکه با یک خطا اونها رو به دنیای خودت دعوت کنی!
دنیایی که بعد از ورودشون تبدیل به جهنمی میشه که برای بیرون اومدن از اون هیچ راهی پیدا نمیکنی جز مقابله!
خلاصه کتاب:
دستش را برای هزارمین بار روی بوق فشار میدهد و عصبی داد میزند:
برو دیگه گاریچی!
مرد هم با دست جوابش را میدهد و بالاخره پایش را کمی روی پدال گاز فشار میدهد. راه برای سبقت گرفتن باز میدهد. با سرعت از کنارش رد میشود.
عرق روی پیشانیاش سر میخورد و تشنگی گلویش را خشک کرده. نگاهی به ساعت میاندازد.دیرش شده بود اما نمیتوانست بیخیال رفع تشنگی شود.
خلاصه کتاب:
حکایت از زندگی سام و کاوه، دو دوست صمیمی که برای به شهرت رسیدن و زندگی توی آرامش، تصمیمات احمقانه ای میگیرن...
آدای و مهدیار چند ساله از هم جدا شدن و تنها ارتباطشون،بخاطر دختر کوچولوشون میرآی هست و آدای حتی با کسی وارد رابطه شده اما راز هایی برملا میشه و...
خلاصه کتاب:
اون مرد، یک وکیل سرشناس بود، یک مرد موفق که تو زندگی شخصیش مشکل عجیبی داشت. مشکلی که بخاطرش منزوی شده بود، تا روزی که منو دید منی که از کودکی بخاطر مشکل مادرزادی که داشتم طرد شده بودم و حالا با حضور اون با آدم های جدیدی آشنا میشدم، گروهی از آدم های متفاوت، درد های متفاوت و تجربه عشقی متفاوت افرای ابلق داستان زندگی منه، داستانی از سقوط، عشق و اوج...
خلاصه کتاب:
نجلا، دختر ۱۲ سالهای از دیار جنوب، به نشان پسری از ایل قشقایی درمیآید. اما با وقوع حادثهای تلخ، سرنوشت تغییر میکند و او طبق سنت، به عقد پسر دوم خانواده درمیآید. دمیر، که دل خوشی از این وصلت ندارد، سالها از نجلا دور میماند. حالا که نجلا ۲۰ ساله شده، پدر دمیر از او میخواهد به خانه بازگردد، اما دمیر تصمیمی دیگر در سر دارد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " های بوک " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.