
منم لبخند زدم، چند قدم جلو رفتم، به نشانه احترام رو به جمع کمی خم کردم، بعدم صاف ایستادم و تابلو رو گرفتم
صدای داد دخترا بلند شد اقاجون ، تقلبه ، تقلب ، تقلبه ، تقلب
از اونطرف پسرای سالن در حالی که دست میزدند گفتند ایول ایوله ، ایول ، بی آن شیش تاج سره ، ایول کنار سورن ایستادم ، سرشو کنار گوشم گرفت و گفت رئیس چاکرتیم ، هرچی داریم از تویه ها لبخندمو عمیق کردم و یکی زدم توی پهلوش دستشو روی پهلوش گذاشت و گفت غلط کردم تشکر کردم ، آقای مفتوحی لطفا خوتونو معرفی کنین
سورن میکروفون رو دست به دست رسوند به عدنان تا از همون طرف خودشونو معرفی کنن عدنان عدنان پاک نجاد هستم، ۱۸ ساله ، محصل در رشته ی فنی حرفه ای آی تی از هنرستان نمونه شاهد ،
در سمینار هم محقق اولیه بودم
میکروفونو داد دست مهان مهان همون طور که چشم تو و چشم ثنا بود گفت ثنا دولتی ، اا ببخشید
توی سالن بمب خنده ترکید ، سوتی از اون سوتی ها بود
سورن سرشو زیر انداخت از اخرم کار دستمون داد ، طفلی ثنا
میکروفون رو دوباره بالا گرفت و سربه زیر گفت: مهان مظفری ، ۱۸ ساله ، محصل در رشته تجربی ، محقق و ارائه دهنده ی گروه
هومن هومن رشیدی ، ۱۸ ساله ، محصل در رشته تجربی، محقق و ارائه دهنده ی گروه
بیان بیان کاتبی هستم ، ۱۸ ساله ، محصل در رشته ریاضی ، محقق نهایی گروه سورن صداشو صاف کرد، میکروفون رو گرفت و گفت سورن صولتی هستم ، ۱۸ ساله ، رشتم انسانیه ، محقق و دلقک گروه
از کلمه دلقکش هممون به خنده افتادیم، این پسر یه بار هم که شده به دلقک بازی هاش اعتراف کرد سرم پایین بود و دستام قلاب شده روی سینه ی پهنم ، سنگینی نگاه دیگران رو بخوبی حس می کردم سورن دستشو به سمتم گرفت ایشونم آروین صولتی هستش ، ۱۷ ساله و البته تا چند وقت دیگه ۱۸ ساله ،
محصل رشته ی ریاضی ، تهیه کننده و آقا بالا سر بچه های گروه بی آن شيش (BN6) لبخند کنج لیم دوباره پررنگ شد، آقا بالاسر ، من هر چیزی توی گروه بودم الا آقا بالا سر!
یکی از جمع دخترا داد زد مگه خودش لاله که تو بجاش حرف می زنی














