کتاب سلام
دانلود رمان عاشقانه جدید بدون سانسور
دانلود رمان جایی نرو از معصومه آبی بدون سانسور

دانلود رمان جایی نرو از معصومه آبی به صورت رایگان

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی , معمایی , همخونه ای جایی نرو اثری بینظیر از معصومه آبی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت کتاب سلام دانلود کنید

اسم رمان : جایی نرو

تعداد صفحه : ۱۸۷۵

نویسنده : معصومه آبی

ژانر : عاشقانه , ایرانی , معمایی , همخونه ای

دانلود رمان جایی نرو اثر معصومه آبی pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

جایی نرو خلاصه رمان

درباره کیانمهر و ترانه که زندگی مشترکی رو زیر یک سقف شروع میکنن اما این زندگی بر اساس نیاز هاشون بوده اما حالا …

گوشه ای از رمان جایی نرو

تلخ نگاه کردم به سامیار که از درد پاش می نالید، به کامیار که بغض کرده بود با دیدن برادرش … به ترمه که از ندیدن بابا، مدام گریه می کرد و به مادر که درمونده به خونواده ي درهم شکسته اش نگاه میکرد … بلند شدم، پالتوم رو به تن کردم، شالم رو محکم دورِ گردنم پیچیدم، آهسته به مامان گفتم: – میرم بیرون … یه هوایی بخورم … نون هم میگیرم … مادرِ همیشه دل نگرانِ من، تندي گفت:

– مراقب خودت باشیا … آستینت رو بالا نزنی یه وقت! مراقب باش توجاي خلوت نري، مادر اگه غریبه دیدي بزن تو شلوغی … یا دربست بگیر … اصن زنگ بزن کامی رو بفرستم دنبالت … باغصه لبخند زدم به دلنگرانی هاي همیشگی اش … هر روز، هر وقت، هر زمان که میخواستم پام رو ازدرگاه مامن همیشگی ام، خونه يِ کوچیکمون بذارم بیرون، مدام یادآوري میکرد مراقب باشم …

و چه ساده بود مادرم که نمیدونست، من خودم، با پاي خودم، دارم میرم تودلِ گرگ گوسفند نما! هواي سرد اواخر پاییز که تو صورتم خورد، باعث شد بتونم یک نفس راحت بکشم! این سینه ي سنگین رو خالی کنم از درد تن دادن به جبر با اختیار! قدم زنان طول کوچه رو طی کردم … برگهایی که عمرشون به پایان رسیده بود زیرپام چرق چرق صدا می دادن، ولی اینها براي من زیبا نبود …

زندگی من بعد ازاین تصمیم زیبا نبود … فقط تصمیم من نبود … پدرم و سام … واي از سام! واي از سام! اگر میفهمید … باید میگفتم! اگرقرار بود کاري بشه … باید علنی می شد … و وايِ من از سام … چشمهام میسوخت … سرما نوك بینی ام رو می سوزوند … اما بیشتر از همه ي اینها درد روحم آزارم می داد … روحم بد درد می کرد

کاش خدا یک محکمه اي داشت تو این دنیا، می ایستادیم جلوش و فریاد سر می دادیم که این انصاف؟ این عدلِ؟ چشمهام رو محکم فشردم و پاهام رو محکم به زمین کوبیدم … بغضم رو با فشردن دندونهام روي هم، توگلوم خفه کردم … می ترسیدم … از پدرم نه … از ســام!

این رمان فقط برای معرفی میباشد

شماره پشتیبانی : 09170366695

###

https://hibooking24.ir/?p=315
لینک کوتاه مطلب:
برچسب ها
موضوعات
درباره سایت
توضیح کوتاه درباره سایت
آخرین نظرات
ابر برچسب ها
دانلود رمان های ننین محمدحسینی دانلود رمان های کیانا بهمن زاد دانلود رمان های ترنم دانلود رمان های فرشته تات شهدوست دانلود رمان های ریحانه نیاکام دانلود رمان های بیتا فرخی دانلود رمان های الهه محمدی دانلود رمان های ماریا دانلود رمان های نسرین ثامنی دانلود رمان های مهری هاشمی دانلود رمان های دوشیزه دانلود رمان های مجموعه انجمن برادری خنجر سیاه) جسیکا برد دانلود رمان های نرگس نعمت زاده دانلود رمان بید بی مجنون از متینا تولایی pdf دانلود رمان های شادی جمالیان دانلود رمان مفتون از شادی جمالیان pdf دانلود رمان های فاطمه خانقلی دانلود رمان خزان از فاطمه خانقلی pdf دانلود رمان غریبه مانوس از رویا احمدیان pdf دانلود رمان های رویا احمدیان دانلود رمان های آیه ها اسما چنگایی دانلود رمان های hosna.r دانلود رمان عاشق بیدار شده (جلد سوم مجموعه انجمن برادری خنجر سیاه) از مجموعه انجمن برادری خنجر سیاه) جسیکا برد pdf دانلود رمان آو آیه ها از آیه ها اسما چنگایی pdf دانلود رمان پسر شیطان(دو جلدی) از hosna.r pdf
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " کتاب سلام " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.